شیفت بودم
بد نبود خوب بود
برف اومده
خوب نمتونم به خاطرش خیلی خوشحال باشم
خوشحالیم در حد دیدن کوه های زیبا شده ی شهر هست
اما متاسفم که کار ماشین که دیگه فقط دمش مونده بااااز عقب افتاد
سی و هشت روز از خریدش می گذره و هنوز راه نیفتاده تا باهاش کار کنیم و هنوز به درآمد نرسیدیم و همش داریم قسط میدیم
الهی شکر
ولی واقعا چی میشد یه دیشب برف نمی بارید؟ تا دم در اون مغازه گل نشه، اینکه آفتاب دراومد فقط میخواست گل درست بشه دیواره ماشین یخ بشه، نشه نقاشی و تخته انداختنش تموم بشه؟!
فقط برای یک نقاشی و دو تا تخته؟!
کربلای مامان کنسل شد
به خاطر ویروس! و طفلک مامان امروز چه ناراحته، چون دو شب، دقیقا دو شب مونده به حرکت حالش بد شده و بعد خوب شده! یعنی دقیقا امروز که روز حرکت بوده و دیروز بلیت رو کنسل کردن خوب شده!
خوب میتونم بفهمم حسشو
پاستای قارچ و اسفناج درست کردم
خوشمزه شد
الان نمدونم چرا باز یجوری ام
تو دماغم میسوزه
از خامه نباشه؟ خانه ی تو پاستا _از اینکه چربی برا سرماخوردگی خوب نیست_
نمدونم
خوب یه کتری آب گذاشتم رو بخاری و درجه رو زیاد کردم
حالا از دراز کشیدن که بلند شدم درجه رو کم می کنم