دومین باریه خواب حرم می بینم
این بار حرم امام علی
اما درست مثل اون بار خیلی دوره
خیلی زیاد
از صبح فکر می کنم این خواب اصلا بی معنی نیست
دومین باریه خواب حرم می بینم
این بار حرم امام علی
اما درست مثل اون بار خیلی دوره
خیلی زیاد
از صبح فکر می کنم این خواب اصلا بی معنی نیست
جوابونه بردن
سینی من از طرف من رفت
آخه داماد گفت من نرم
داماد پسری که هشت سال بعد من دنیا اومده
شاخ خونه
بت مادر
پاس گرفتم
کار خداست دامن کوتاه را به جای دامن بلند اشتباهی بردارم که مجبور شم برم خونه و دراز کشیدم و شام خوردم و یهو زنگ زدن گفتن اگه خسته ای نیا
و بعد فهمیدم نمیخواد باشم
خدا را شکر می کنم با شوهر قهرم و اونو نگفتم
گرچه یحتل ازتماس های ظهر و لباسبرداشتن های ظهر من فهمید
این روزا باید ثبت بشن
گرچه همینا رو هم یادم میره بیام بخونم
ولی خب بهتره بنویسم
بنویسم که سه روز زنگ نزد و وقتی امشب اومد خونه وسط هال خواب بود
ووقتی میوه شستم برای خودم و اومدم بشینم بخورم دیدم بیدار شد و همونجوردراز کشیده در حالیکه با دست رو صورتشو نیمه پوشونده بود چاییشو خورد
و بعد خوابید
آره اون دو دقیقه سرشو پایین گرفته بود و نگاه نکرده بود به من
آره من همونم که اونجور فحش ها را بهم داد و لابد حالا میخواد شاخمو بشکنه
فحاشی های فوق العاده رکیک
و بعد بلافاصله از خونه میزنه بیرون و زنگ میزنه
بعدم لابد با خودش مثل همیشه میگه این بی کس و کاره تو خونه مجبوره بمونه
خورشت بامیه ی نیمه شب
در جستجوی بارداری
شب جمعه ای که ناکام ماند
پس از طوفان دعوا
خسته است
من غرق یأس هستم
تلاش بیهوده
چی؟
چی بنویسم برای عنوان؟
کاش حداقل عروسی رو میرفتم وقتی قراره شوهرم از خستگی اینجور بیهوش بشه
سرم درد می کنه
شاید چون چای خوردم و شام نخوردم
چند قاشق غذا بخورم بلکه خوب شد