بر طبل شادانه بکوب 

 

دیشب مافین مجبور شدم برای گروه درمانی به مناسبت تولدم بخرم 

بعد چون هشتاد هزار تومن داده بودم زورم اومد پنج تایی که مونده را بدارم تو دفتر مشاوره 

یواشکی برداشتمشون و آوردم خونه 

بعد دیدم به تعداد نفراته (به جز خودم که خورده بودم) 

صبر کردم همه اومدن و شروع کردم پذیرایی

اول هم از مامانم

و اون هم تبریک گفت 

و این بهترین چیزی بود که شنیدم

اینکه مامان بهم تبریک گفت 

اولین نفر :)

و حالا ما داریم با هم حرف میزنیم 

و این بهترین تولد عمر منه