دیروز صبح بالاخره برگشت :)
چه طولانی برام بود نبودنش
همیشه سلامت بدارش خدایا
رفتیم گرماب شازده و شاتوت هم جمع کردیم از یه درخت که شاخه هاش بیرون از خونه زده بود، یه روستا قبل مقصد
خیلی خوش گذشت
![]()
![]()
سر خاک هم رفتیم خودش با کسی داشت حرف میزد و من بالا سر خاک مادرش نشستم و با مادرش حرف زدم و ازش به خاطر پسرش تشکر کردم
و گفتم احتمالا اگه زنده بودی منو خیلی دوست نمی داشتی و باهات چالش داشتم

سلام عزیزم
الحمدلله. خوشحالیت رو میبینم خدا دنیا رو بهم میده.
خدا حفظشون کنه.