یک خاله ای میخواد بیاد
و من بی عزت نفس خونه کثیف دقیقا یک روز کامل وقت گذاشتم تا خونه را مثل خونه ی آدمیزاد کنم درحد خونه ی پدری! نه تر حد خونه عروس داناد نو که فقط خودشون دو نفرند
و چون واقعا به اینقدر زمان نیاز داشتم نمتونستم یه عصرذبگم بیاید خونمون
و بنابراین مجبور شدم زمان بخرم تا یک روز بیکاریم باشه و خونه را مرتب کنم و خوب نهایتا دعوت کنم نهار یا شام بیان
میبینی؟ زندگی برای دیگران
تمیزی برای دیگران
تمیزی و مرتب بودن
و وقتی اینجور رس خودتو بکشی معلومه که از تمیزکاری بدت بیاد
و وقتی کسی خونه ات نمیاد با خودت میگی برای چی بشورم و بسابم پس؟
و تو کثیفی زندگی می کنی
و فقط سینک ظرفشویی را خالی می کنی و توالت را میشوری به خاطر وسواسیت
و خونه کثیف و همه جا زیر گرد و خاک و همه چی ریخت و پاش
و امشب میبینم شوهرخان پیرهنی را که مخصوص عروسی خریده بود تو اتاق ولانداخته
از کی؟ از ٢٩ شهریور!!!! و من امشب دیدم
یعنی اون از من گندتر
من از اون افتضاح تر
بعد فکر کن شب عروسی داده بود خشکشویی اتو کنه
اون وقت لای شلوار و مانتوی من چروک شده بود
میخواستم امروز یعنی امشب خاله را بگم بیاد
اما شوهرخان رفت سرویس
و افااد برای فردا شب
و من، تنها، همه جا را تمیز کردم
شنهر اومد
رفت حمام
من دیگه دراز کشیده بودم به گوشی و استراحت
برگشت و دارز کشید جلوی تلویزیون
بلند شدم گفتم صدای تلدیزیونو کم کن
گفت گوش پاک کن را بیار
گفتم بگو لطفا
بگو لطفا
قیافهشو تو هم مرد و گفت نمیخواد ولش کن
منم ناراحت شدم
چون واقعا مگه نوکرشم؟ یا واقعا حرف زشتیه ازش بخوام بگه لطفا
تازه جمله ی دوم را لطیف بیان کردم که حس صوخی هم توش باشه
برا همین بهش ندادم و رفتم تو اتاق
دیدم چشمام میسوزه
یه روغن زده بودم به صورتم احتمالا از اون بود
بلند شدم رفتم توهال سر کمد و پنبه برای خودم و گوش پاک کن برای اون بردم
با قیافه ازم گرفت
اومدم تو اتاق و بعد چند دقیقه گفتم صداشو کم کن و نکرد
و تکرار کردم و داد زد که صدای تی وی را نمیشنوه
آخرش رفتم تو هال و گفتم صدای باد و زوزه ی بادش را هم باید بلند بشنوی که کنترل را پرت کرد!!!!!
و داد زد!!!
منم گفتم کی تا حالا دوازده شب فیلم نگاه می کردی بار دومت باشه و من فردا صبحم و عصر هم هزار کار دارم
وکنترل را برداشتم و خاموش کزدم و اومدم اتاق رو تخت
اون اشغال هم اومد پتو برداشت و رفت تو هال!
واقعا سر گوش پاک کن بود یا کنترل یا اینکه اون وقتی گفتم مامامشون هم میان و اون گفت مگه قراره بیان که گفتم آره از اول گفته بودمت و چیزی نگفته بودی
که اونجا گفت صداتو نمیشنوم
الان دعوای چیو باهام کرد؟