میگه از وقتی گردنش اونجوری شد که عمل کرد، نذر کرد نیمه شعبان مولودی بگیره
خوب عمل گردنش که تودوره ی عقد من بود
پس چرا مولودی قبلی یا احیاما قبلترش خبردار نبودم؟
عروس خواهرشوهرم با خواهرش اومده
و وقتی می پرسم چرا مادرت نیومده میگه سر خاکها بوده و خسته بوده
یعنی دعوت بوده، میگم یعنی گفته بودنش میگه آره
خوب من نمدونم این میزبان میشه نوه ی عمه ی شوهرم
حالا من نزذیکترم یا عروس خواهرشوهرم
ولی من که میدونم اون دفعه خونه ی مهدیه هم که گفت بیا چون این عروسه بود
مطمئنم
مطمئن مطمئن
دیروز بااااز مثل غریبه ها رفتم یه گوشه نشستم
یعنی وقتی داشتم مفش در میآوردم برم داخل شنیدم که گفتن منم، و با این حال رفتم داخل هیچکسی اشاره نکرد تا ببینمش و برم کنارش بشینم
تازه دختر بزرگه ی خواهرشنهر بزرگم در حالیکه کنار مادرش نشسته بودم ادعا کرد منو ندیده
می بینی ن.
زیادی اشتباه اومدی
دلم نبود واقعا برم
از اینکه باز بعد منت بذارن و توبیخ کنن جرا نیومدی ترسیدم
چه کامل و جامع زندگی مامانم داره برام تکرار میشه