۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

شبی که ماه کامل شد

نه ببخشید شبی که رفتم خونه دختر خواهر شوهر را دیدم 

 

خوب قرار گذاشتم درباره ش حرف نزنم و هرکی هم بپرسه خره

ان شاءاللَّه که اینجوری ذهنم آزاد بمونه

دیشب که آزاد بود ولی الان نه

شایدم چون داده لباس عروس رو بدوزن و من لباس مجلسی برای اون شب رو  کرایه کردم ذهنم درگیره، نمدونم 

خواهرشوهرام و دختراشون پارجه خریدن دادن بدوزن 

خدایا رحم کن و ختم به خیر کن 

آمین 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ن. ..

سوزنی از خانه ی سالمندان

فرورفت تو دستم

دعا می کنید ایدز و هپاتیت و اچ تی ال وی وان نگیرم؟

آمین 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. ..

گفت برو دکتر

گفت برای وسواست برو دکتر 

و من اون کیف بزرگ دارو رو نشونش دادم

قضیه اینه که من به خاطر حرف اون نیست که دیگه دارو نمی خورم

مسئله اینه که من دیگه به هیچ چیزی باور ندارم

نه دارو نه مشاوره نه دعا نه حرم نه اربعین نه میلاد نه وفات نه شهادت نه هیچی دیگه...

 

 

دیگه مغزم به هیچی اعتقاد نداره هیچ باور و ایمانی جز اینکه زندگی من روشنی و خوشبختی واقعی قلبی را نداره _دقیقا به خاطر وسواسم و افکار خرابم_. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ن. ..

چی شد که یک ن. بی ارزش شدم؟

امروز روز دوم عادتمه 

دیشب پس از دو تا سرویس پیاپی اومد 

و من احمق 

 

 

 

 

هی

حوصله نوشتن ندارم 

فقط صحنه آخر جلو چشممه که قابلمه را گرفت از شیشه بده تو

 

 

کولرمون خرابه

شیلنگش خرابه 

این تقصیر من نیست که مرد چهل و اندی ساله ی من، کولر را سرویس نکردو در داغ ترین روزهای تابستون امسال که من دوره ی ماهانه ام با اون گرگرفتگی های وحشتناکش توش افتاده بود، من ساده فکر کردم کولرمون جواب نمیده، در حالیکه خراب بود

تقصیر من نیست که حالا شیلنگش خرابه و من باز عادتم 

و اون شصت و پنج تا پله رو اومد پایین ولی نرفت شیلنگ روبخره 

 

اما تقصیر من هست که تو زندگی زناشوییم هم بی ارزشم

مثل سرکار 

مثل خونه پدری 

و مثل همه جای دیگه 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲
ن. ..