روزی که رئیس گفت بیای

امروز هرکسی می تونست ببینه بعد سی و پنج سال زندگی و یازده سال کار، خاصیت من و معنای زندگی کاری من چیه: تایپ کردن دو تا عبارت به صورت بزرگ برای چسبوندن به دیوار

نه رگ گیری ام عالیه

نه مدیریت کردنم

نه آرامش داشتنم 

نه برخورد با این کله گنده های کثافت که دنیا را مال خودشون می دونن 

چی بدم میاد از این آخریها

بدم میاد 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. ..

مهربونی

راستش متوجه یه خصلتی در خودم شدم 

اگه منو نزنید یه جمله قبلش دارم بگم

اونم اینکه نمونه ی این مَنش را در حسین دیده بودم و با خودم گفته بودم چه فایده، مهم اینه با من اینجور باشی

 آخرین شبی که مثل آدم با هم بودیم و من اسم اون زن لعنتی را نبردم و گفتم خواهرش و اون گفت مگه اسم نداره؟ (همسر دوم و اصلی حسین شد)

یه دقیقه بعد این صحبتا بود فکر کنم (یا شایدم قبلش بود) ما رو موتور بودیم و داشتیم از خونه ی اون لعنتیا برمی گشتیم

منو برده بود اونجا چون می خواست با اونا بره مسافرت (عروسی خواهر دیگه ی دوستش و از ماشین اون برای برذن لباس عروس و لوازمشون استفاده کردن!) خدایا هفت سال گذشته و هنوزم نوشتن این جملات قلبم را به درد میاره

خلاصه رو موتور بودیم که یه ماشین خراب دیدیم که یه مرد جوون و همسرش و یه فسقل در بغل کنارش بودن 

حسین نگه داشت و با اون مرد شروع کرد به هل دادن و نمدونم روشن شد یا نه یادمه گفت بیا دم خونه ما بذار امنه 

منم داشتم به همسرش نگاه می کرذم و همسرشم به من نگاه کرد من در سکوت بودم و همسر اون مرد هم در سکوت 

فقط حسین و اون مرد با هم صحبت می کردن 

من تو دلم گذشت مهربونی حسین اما چه فایده برای مردمه 

و این چیزی بود که مامان به بابا می گفت که دلسوزی کردن و حوصله داشتن و وقت گذاشتنت برای مردمه 

 

 

حالا چند وقته حس می کنم مهربونم اما نه برای خونواده ی خودم، یعنی نه برای جایی که لازمه و مهمه

شایدم اشتباه می کنم و اصلا مهربونی نیست

میل به نشون دادن خودمه میل به اینکه بگم منم هستم بی مصرف نیستم سعی برای اینکه یه خاصیتی از خودم نشون بدم 

مردی امروز دنبال دکتر فلان زاده بود بهش کمی راهنمایی کردم و زدم بیرون

چند دقیقه بعد کنار ماشینم تو خیابون دیدمش و بلند گفتم پیداش کردید؟ (ساعت دو ظهر روز پنجشنبه که عصر هم مطبها بسته است)

بعد بهش آدرس دفتر پرستاری دادم 

چند روز پیش هم در حدی کار کسیو راه انداخته بودم که هر کی نمی دونست فکر می کرد فامیل نزدیکمه 

می دونی چرا؟

چون خیلی خیلی بی مصرف و بی فایده و به دردنخور موندم 

 

امروز، تولد بچه ی یکی از همکارا بود

یعنی دیروز بود

اونقدر خلقم پایین بود که نرفتم 

دو سه تا همکارم گفتن برو و حالت بهتر میشه اما ترس از کرونا نگذاشت به مراسمی که تقریبا ده نفر دعوت بودن برم

روم نشد بپرسم ماسک میزنید یا نه ولی خوب وقتی تو آبدارخونه ایم بی ماسکیم میخوایم چای و غذا بخوریم خوب

گرچه من معمولا در یا پنجره را باز میذارم 

ولی تو خونه مردم و شب و زمستون که نمتونم همچی کاری بکنم 

چسبوندم به بی حوصلگیم و نرفتم 

عوضش یک ساعت و نیم تو حموم بودم :| بعله بعله وسواسیم هست 

سرم شوره ی چرب کرده لعنتی و چس مثقال مو این هوار ریزش معرکه است 

باید برم دکتر متخصص سنتی ام و ازش بخوام یه فکری برای سرم برداره چون داره روانیم می کنه 

 

 

 

راستی 

عکس حسین را هر کی دیده، خوش قیافه ایش را پذیرفته 

واقعا چرا من اینقدر بی شانس و خنگم که همچو گوهری را با دستای خودم انداختم ته اقیانوس؟ 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. ..

خودرو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

سر صبح تو کوچه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

خاله

خاله یک ماه دیگه میشه پنجاه و یک ساله 

اما من الان نمی خوام در مورد اون بنویسم

الان همین الان که داشتم به ناخن های تازه لاک زده ام نگاه می کردم یاد یه صحنه ای افتادم

که تو خونه پدربزرگ داشتیم می رقصیدیم و خاله اونجا بود و رقصید و

اونجا همسن الان من بود 

این صحنه را تو یک فیلم دیده بودم و اونجا با خودم سن خاله را حساب کرده بودم و بعد گفته بودم اونجا خاله همسن الان من بوده و برای برادراش زن انتخاب می کرده و برادراش نظر خواهرشون خیلی براشون مهم بوده و زندگی ای داشته و بچه داشته و

من؟

من شوهر نتونستم نگه دارم

و بعد از اون هم دیگه نتونستم شوهر کنم و 

نتونستم ارتقای شغلی بگیرم و

نتونستم تحصیلاتم را تمام کنم و

نتونستم ثمری داشته باشم و 

نتونستم هنری یاد بگیرم و 

نتونستم آدمی بشم و 

تنها ماری که تونستم بکنم این بود که 

تمام گوهی های خودمو باور کردم و 

تصمیم گرفتم دیگه کار جدیدی نکنم 

ازدواج تنها مسئله ایه که همچنان بهم چشمک میزنه و نمی تونم بیخیالش بشم

درحالیکه بدترین تصمیم برای من ازدواجه 

مگه نه؟

یک خونه بزرگ داریم که زیربناش حدود دویست متره 

و انگار که اسکلتش از هم گسسته است

من این اسکلت از هم جداشده را می بینم و 

برای همین دلم میخواد ازدواج کنم 

ولی خوب 

کسی نمیخواد منو بگیره 

هیچکس

و این یک تلاش بیهوده است که صرفا من را له تر و له تر می کنه 

دیشب به خواهر دومیم گفتم واقعا فکر می کردم بیام خونه و پیشنهاد سفر را بدم خوشحال میشن

گفت اگه اونا را بدون خودت راهی می کردی قبول می کردن 

متاسفانه رفتارت اینقدر بده که مامان نمیخواد باهات باشه 

گفت جرا خودت تکی نرفتی 

گفتم چون همکارام خانوادگی بودن 

و فقط یه خانم که اصلا باهاش ارتباطی ندارم و چهل و چندی سنش هست تنها میخواست بیاد 

فردا برای ترمیم دوم ابروهام می خوام برم 

هزینه ی سری قبلم نزدیک پونزده میلیون شد البته بدون ایربگ!! اونم سه تومن تا سه و پونصد هزینه اش هست

و تمام اون ترمیم ریخته!!!

این زندگی منه!

می بینید 

پونزده میلیون و اون همه جوش زدن و تازه اون همه اداها و متلکهای مامان رو تحمل کردن 

و آخرشم هیچ 

هفتم ماه پیش که داشتم برای ترمیم می رفتم ماهیانه بودم 

الانم که فردا باید برم ماهیانه ام 

و بین این دو تا هم ماهیانه بودم 

و مامانم بازم بهم متلک میندازه 

دمتر رفتم گفت جوش نزن هروقت حامله بودی سر سزارین فیبرومت را برمیدارم و 

من با خودم میگم کو سزارین؟ کدوم سزارین؟

سالی یک سانت این فیبروم بزرگ میشه و تهش منو فقط به جهنم می بره 

چرا جهنم؟

اینجاش سانسوره 

فقط اون خنده ی مسخره ی دکتر و اینکه نمیخواد هی بری سونو و اینجا نیا و چیز مهمی نیست و 

چهار تا فیبروم که یکیش بالای پنج سانته 

بالای پنج سانت هم یعنی سایز عمل 

نماز را هم گذاشتم کنار 

چون فکر کنم کمتر از نیمی از سی روز ماه را می تونم نماز بخونم

اونم توش اگر لک بینی باشه یا نباسه 

می دونین نماز را که بذاری کنار نجسی پاکی یه درصدش میره هوا 

البته فقط یه درصدیش 

ولی بازم غنیمته 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. ..

زندگی خود را دوباره بیافرینید

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

به همین راحتی میرن

بی نیازی به توضیحی 

و اگر پیگیر شم بله حتما بهم میگن 

و اگه بپرسم جواب منفی را مودبانه خواهند داد 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ن. ..

انصافا چه رسمیه؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

هیچ لذتی نداره، واقعا نداره

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

خواب!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..