داشتم می رفتم به شبستون گوشه مسجد
گفتم می نویسم به خاطر بچه های غزه فلانی
یهو گفتم اگه فلانی واقعا دنبال بچه های غزه نبود چی؟
اومدم نشستم دور حوض حیاط مسجد
و دوبارهمیرم سر خونه ی اول
من رأی سفید میدم
چون شب بعد اون حمله ای که ایران به اسرائیل کرد گفتن چند خانواده تو غزه راه افتادن به سمت شمال غزه به هوایی... ولی کشته شدن
حمله ی ایران که به خاطر بچه های غزه نبود
به خاطر کشته های سفارت خودش بود
مناظره ها را گوش ندادم
حرف ها رو هم همینطور
راستش از همون وقتی که مناظره ها شروع شد
از ٨٨ و اتفاق هاش
و بعد از مناظره ی دور بعد که فقط نشسته بودن همو رسوا می کردن، همشون از چشمم افتادن
دیگه نتونستم اعتماد کنم
حالا مثلگاو برگردین بگید رأی سفید حرامه
حرام و کوفت
حرام و زهرمار
رأی سفید میدم که بگم خیلی بدم نمیاد باشید
اگه مطمئن بودم فلانی تو خط حجاب هست بهش رأی میدادم
ولی وقتی شب غدیر تو یه موکب رفتم و می خواست رأیمو به فلانی ببره و گفتم حجاب برام مهمه، نگفت تو خط حجاب هست
اگه تو خط حجاب هیچکدومتون نیستید و قراره لنگای تا زیر زانو لخت را بیشتر ببینیم سفید از سرتون هم زیاده
دختری که نماز نمی خونه رو نجس و پاکی حساسه
دختری که نماز نمی خونه میخواد بره عرفه
اون شب مهدیه بودم _شب جمعه _ برای شهاوت امام باقر که میشه سالگرد قمری بابابزرگم
اونجا گفت که راه مرگ راحت نماز اول وقت هست
حالا میخوام برم عرفه
لباسا تو لباسشوییه
در ماشین لباسشویی بازم کفی شد
نمی دونم چیکار کنم
من که نمیدونم یه سره آب وصله یا نه
اون بار از حرم پرسیدم گفت اگه یه سره آب وصله پاک هست
من عین نجاست نمیندازم تو لباسشویی
ولی لباسهام همه ناپاک هستن
الان رفت رو چرخش _خشک کن_ دوباره زدم رو آبکشی تا دوباره آب بریزه
بارم دلم یجوریه
اون دفعه در لباسویی را با لیوان آب ریختم آب کشیدم :|ولی خیلی استرس داشتم الانم همینطور
☹️😟😣😞
خیلی مسخره است
یه جورایی از زمان مجردیم هم افسرده ترم
سفره پهنه، در حالیکه غروبه
سبزیها را نیمه تموم گذاشتم و پاک شده ها از ظهر تو قابلمه همینجور تو هال موندن
ظرفها تو سینکه
چننننندینننن روزه صفحه گاز بسیاااااار کثیفه
تو این یک سال حتی یکککک بار!! گردگیری نکردم
و به قول همسرم تو خونه داروخونه دارم _داروهای اعصاب و نمیخورم، قرصهای پرنترال و نمیخورم، قرصهای تقویتی برای استخونهام و نمیخورم_ و هیچی نمیخورم و این آخری معلوم نیست چی شد که موهام فجیع ریزش پیدا کرد و گفتم به یه ورم
و فقط دلم میخواد روز زود شب بشه و شب بتونم بخوابم تا بگم یه روز دیگه هم تونستم رد کنم
اون وقت خواهرشوهرم خونه ش را نو کرد و عملبای پس کرد و دکسپانتنول بیوتین بعد عملش برای ریزش را مرتب می زنه و با ام اسداشتنش کلی امید به زندگی داره و من
من نمدونم چی میخوام
و فکر به بچه اعصابمو به هم میریزه
و این خونه برام خیلی بزرگه
همون گوشه ی اتاق دو نفره با خواهرکوچیکم بس بود برام
نه وظیفه ی زناشویی ای داشتم
نه نگاه به عنوان تازه عروس بهم بود
نه مجبور بودم به عنی به اسم بچه فکر کنم
و نه وسواسم به این شدت فجاعت رسیده بود
_ باز صبح طرفداری ت رو می کرد؟
+کی؟
_فاطی
+فاطی؟
_ آره صداتو شنیده بوده دیروز سروصدا می کردی، ماشاءاللّه صدانم بلنده
+خو فاطی از کجا فهمیده؟
_شنیده
+ چرا میگی فاطی؟ بگو مهدیه
نه دیروز اینجا بوده نمدونم چی میخواسته از خونه مهدیه برداره می گفت اذیتش نکن چی اذیتش می کنی اون همه سروصدا می کرده، خوب نیست سروصدا می کنید
+من : عصبانی و عصبانی و عصبانی
_ شیر می خواستی؟
+نه
_شیر نمیخواستی؟
+ نه من هیچ گوهی نمی خوام
پیاده م کن
پیاده م کن میخوام یه کم راه برم
نرسیده به خونه پیاده م کرده و من الان نمدونم چقدره نشستم رو یه نیمکت تا واااااقعا باد بخوره به کله ام
پام نمی کشه برم خونه
کلا پام برای هیچی نمی کشه
امضا: یه کونی خر عوضی وسواسی
خوب وقتی نیست دلم برای اون تنگ میشه؟ فکر نمی کنم بیشتر انگار از تنهایی حوصله م سر میره
اونم وقتی یه روز کامل تنها تو خونه ام!
این خیلی بده
خیلی بده که عاشق نیستم
مثل نگهداری از گل می مونه که از گل هم بلد نیستم نگهداری کنم
چی بگم در کل بد نیستیم ولی واقعا مثل یه زوج تازه ازدواج کرده هم نیستیم
مثل زوج جوون هم که اصلا نیستیم
عزیزم قربونت برم که اصصصصلا
همین
اون زناشویی هم مثل بقیه نیستیم
:|
من هم که کافیه مودم خوب نباشه کلا از مرکز برقم قطع میشه