در سومین روز پریودیم

و در فردای شبی که طبقه ی پایین مهمون داشت 

و یادم آورد که شب روز زن هم اینجا دور هم بودن و من نبودم و فردا شبش هم خونه ی یکی دیگرشون جمع بودن و من نبودم

دلم گریه میخواد

برای همه ی زندگی اشتباهم

برای انتخاب شغل سراسر اشتباهم

و برای اینکه هیچ وقت بزرگ نشدم

و 

حالا حواس پرتیم