لعنت به وقتی که میخوتی بری سرکار و بارون یا برف می باره و لعنت که کفشت خیس میشه و باید بری تو بیمارستان نجس و ظهر از بیمارستان نجس برگردی

 

لعنتبه وسواس 

لعنت به جمعه ای کهبوی بارون تو کل بخش می پیچه و تو را روح پرواز می کنه ولی وقتی کنار همسر میشینی تا بری دور دور تو هوای خوب برای بار دهم اعصاب خردی و گریه گیرت میاد. و  قهر می کنی و گوشی رو خاموش

لعنت به صبح شنبه ی فرداش که زمین خیس بارونه 

و من الان نباید تو رختخواب باشم الان باید توی راه باشم

لعنت به زندگی ای که  داره منو  یاد حسین میندازه

لعنت به خودم که هیچ چا بلد نبودم چجوری رفتار کنم

لعنت به تنها انتخاب زندگیم که دقیفا به خاطر قیافه ی بد اون یکی، اینو انتخاب کرذم و خیلی افاقی امسال اون یکیو دیدم تا ببینم چه تیپ و قیافه ی معقولی داره و من خر اشتباه دیذم و شوهر خودم واقعا تیپ معقولی نداره چون.... 

 

 

اسمشو تو گوشیم چند وقته تغییر دادم به همسر

اسم خودمم تو همین هفته ی پیش تغییر دادم به همسر 

ما عشق همدیگه نبودیم و نیستیم

مسخره بازی بسه