هیچی

شبیه روز زن اول بود 

خبری نبود

گل هم نخرید

آغاز روز با حرص شروع شد

بعد وعده ی خرید هدیه گرفتم 

ولی در پایان چیزی نگرفتم 

حتی گفتم گل میخوام، واضح و رک گفت پول به گل بدی که چی بشه‌!!

شانس آوردم پیاده شد بره گوجه و آت و آشغال دیگه بگیره خودم نشستم پشت فرمون و رفتیم گل فروشی

و اونجا هم خودم حساب کردم 

آه قلبم

قلب مچاره ی من 

قلب افسرده و سرخورده ی من 

رفتم ذهن آگاهی را حل کنم یهو گریه ام گرفت

بلند شدم ظرفها را شستم، گفته بود فردا میشوره

بعد اومدم نشستم سر تو گوشی

فیلترشکنم خراب شد 

با همین نت گوشی، شوهرم نیسان آبی از فیلیمو تو تی وی می بینه

من دل و دماغ ندارم

میدونه ناراحتم ولی ته دلداری دادنش چای میخوای و چای بدمه 

اون موقعی که توجه لازم داشتم ته مزخرفی را نشون دادی حالا چای و شام میخوام چکار؟

بخوره تو سرم

بشکه ی شهرداریتو پر کن 

منم گشنه شدم یه نون پنیر پیدا می کنم بخورم

 

آره، سکوت می کنم 

که حرف زدنم دلتو آروم می کنه 

وقتی دلم آروم نیست باور کن قلبم از خداشه تو هم آروم نباشی