شیرطالبی خریدیم و خوردیم 

چطور شد؟

هیچی با یه همکاری غیربالین شیفت بودم وهر وقت با هم بودیم معمولا مارت میدادم میرفت یه چی می خرید

مناسبتهای مذهبی هم که گفته بودم چیزی می خرم 

امروز هی اسم برد و اسم برد تا رسید به شیرسویا 

وفتم خوردم و دوست دارم 

رفت بخره تداشتن شیرطالبی داشتن

خرید، هیجده تومن 

بس که خوشمزه بود گفتمش دوباره خرید برای خونه آوردم 

سه لیدان یبار مصرف هم توبخش برام ریخت فکر کنم برای همینم اینقدر خوابم میاد

امروز عمیقا به این فکر می کردم که اگه همین الان بمیرم چی حساب میشم؟

و جوابم هیچی بود 

دهه شصتیهای دور و برم همه زن یا شوهر و زندگی دارن بچه دارن 

من اما 

همینجور راکد نشستم و تکون نمیخورم :(

یک هفته یا بیشتر بودکه یکی از کمک ها ازم شماره گرفت برای پسرعمدی باباش

اما کسی زنگ نزد 

نباید به زنیکه بگم چی شد پس؟

نبایذ بفهمم جواب این همه سوالهای بی جوابم رو؟