نمی دونم دقیقا هزینه بخاری نیک کالای یازده هزاری که بابا خرید چقدر بود، ولی من سه میلیون واریز کردم 

و دیشب روشن شد 

اولین شبی که بدون پشم شتری خوابیدم و صبح هم دیدم پتو روم نیست 

کلاه رو هم تو خواب درآورده بودم

همینقدر یخمالو! :/

 

 

 

راستی کسی می دونه چرا ما هستیم‌؟ آیا واقعا خدا هست؟ یا دلمون میخواد یکی باشه که ازش چیزی بخوایم و بهش گلایه کنیم و درد دل کنیم

چون بدبختی و بی معنی بودن زندگی ها که سرجاشه 

من سالهاست فکرم درگیره که بود و نبود من یا همه ی آدمها چه فرقی می کنه؟

وقتی سرخاک به اجبار میرم می بینم هیچ حسی به اونهایی که مثلا فامیل بودن ندارم 

هیچی 

من دختریم که چهلم مادربزرگم به جای نشستن سرخاک، پشت سرشون تو زمین بازی خواهرزاده هامو تاب می دادم 

تو گروه فانیل عکسها را دانلود نکردم 

و سه ماه بعد سنگ خاک مادربزرگمو دیدم! سه ماه بعد مرگش!

 

 

واقعا چرا هستیم؟

«ما خلقت هذا باطلا»؟! ولی تمام قلب من میگه اتفاقا «خلقت هذا باطلا» :/