هنوز پام تو گچه

آتل گچی

بنا به داستانی مفصل، اتل را عوض کردم و دیشب و پریشب خونه ی پدری خوابیدم

شوهرم تو زمینه ی مشکلات سلامتی هم بااااز عین مامانمه

وقتی دستم مویه کرده بود و مامان طعنه زده بود

و حالا پام آسیب دیده و شوهرم طعنه میزنه

دیشب اونجا خوابیدم و شوهر رفت سرویس و کلی هم بارم کرد که با گچ خیس کارها را چرا انجام نمیدم بعد برم؟!

یعنی من رو شست پام فقط بودم!!!

امروز طهر بعد شیفت شلوغم که باعث پادردم شد رفتم خونه ی پدری، چون شوهر هنوز نبود و من ناهار نداشتم

و نیم ساعت بعد با چشم گریون و با چمدون پر برگشتم خونه ی خودم و۶۵ پله مون را بالااومدم و یک تخم مرغ و یک گوجه را قاطی کردم و خوردم (ساعت ٣)

خواهرشوهرم که بحث فجیعم با ‌شوهر سر اون بد و فکر می کردم بلاکش کردم ولی نکردم زنگ زد و جواب ندادم گور باباش و ننه اش

بعدم پیام داد شتیدم ناخوش احوالی زنگ زدم حالتو بپرسم

برو پدرسگ، خواهرت همینجاست، تو چند قدمی من، نمیاد ازم سر بزنه!!!! میذاره وقتی نیستم زنگ میزنه!!!! منم گذاشتمش تو بلاک لیست

اون وقت تو میخواستی از شمال زنگ بزنی حالمو بپرسی؟ تف تو ذاتتون

اون خواهرت شوهرش از کربلا اومده، ادعای سجاده آب کشیدن هم داره، شوهر هم تنها میره خونشون و با خجالت و شرمندگی عذرخواهی می کنه که من گچ پام تازه است اونوقت اونا زنگ نمیزنن بعد همه به تو خبر میدن تو زنگ بزنی؟!

 

استراحت و گوشی بازی کردم و بلند شدم سینکهای پر را سه ساعت شستم که شوهر طعته های دبروزش برا اونا بود!

سفره را انداختم تو تاید که شوهر با بی دست و پایی سفره ای که تازه شسته بودم و از رو بند آورده بودم را زیر روغن کرد

گاز را سابیدم

و گریه کردم

گریه کردم 

و حالا بابونه دم کردم تا تمدد اعصاب بشه 

که نمیشه 

فقط نقطه ی جوش را احتمالا تا شصت درجه بیاره پایین 

 

همین 

 

راستی 

شهادت امام رضا برای آش خونمون آف کرده بودم و از فرداش هم مرخصی داشتم

ولی امروز تصمیمو گرفتم

هم ن روز میرم مرخصی (اگه قسمتم باشه) و اگر قسمتم نبود هم نمیرم اون خونه