خاله

خاله یک ماه دیگه میشه پنجاه و یک ساله 

اما من الان نمی خوام در مورد اون بنویسم

الان همین الان که داشتم به ناخن های تازه لاک زده ام نگاه می کردم یاد یه صحنه ای افتادم

که تو خونه پدربزرگ داشتیم می رقصیدیم و خاله اونجا بود و رقصید و

اونجا همسن الان من بود 

این صحنه را تو یک فیلم دیده بودم و اونجا با خودم سن خاله را حساب کرده بودم و بعد گفته بودم اونجا خاله همسن الان من بوده و برای برادراش زن انتخاب می کرده و برادراش نظر خواهرشون خیلی براشون مهم بوده و زندگی ای داشته و بچه داشته و

من؟

من شوهر نتونستم نگه دارم

و بعد از اون هم دیگه نتونستم شوهر کنم و 

نتونستم ارتقای شغلی بگیرم و

نتونستم تحصیلاتم را تمام کنم و

نتونستم ثمری داشته باشم و 

نتونستم هنری یاد بگیرم و 

نتونستم آدمی بشم و 

تنها ماری که تونستم بکنم این بود که 

تمام گوهی های خودمو باور کردم و 

تصمیم گرفتم دیگه کار جدیدی نکنم 

ازدواج تنها مسئله ایه که همچنان بهم چشمک میزنه و نمی تونم بیخیالش بشم

درحالیکه بدترین تصمیم برای من ازدواجه 

مگه نه؟

یک خونه بزرگ داریم که زیربناش حدود دویست متره 

و انگار که اسکلتش از هم گسسته است

من این اسکلت از هم جداشده را می بینم و 

برای همین دلم میخواد ازدواج کنم 

ولی خوب 

کسی نمیخواد منو بگیره 

هیچکس

و این یک تلاش بیهوده است که صرفا من را له تر و له تر می کنه 

دیشب به خواهر دومیم گفتم واقعا فکر می کردم بیام خونه و پیشنهاد سفر را بدم خوشحال میشن

گفت اگه اونا را بدون خودت راهی می کردی قبول می کردن 

متاسفانه رفتارت اینقدر بده که مامان نمیخواد باهات باشه 

گفت جرا خودت تکی نرفتی 

گفتم چون همکارام خانوادگی بودن 

و فقط یه خانم که اصلا باهاش ارتباطی ندارم و چهل و چندی سنش هست تنها میخواست بیاد 

فردا برای ترمیم دوم ابروهام می خوام برم 

هزینه ی سری قبلم نزدیک پونزده میلیون شد البته بدون ایربگ!! اونم سه تومن تا سه و پونصد هزینه اش هست

و تمام اون ترمیم ریخته!!!

این زندگی منه!

می بینید 

پونزده میلیون و اون همه جوش زدن و تازه اون همه اداها و متلکهای مامان رو تحمل کردن 

و آخرشم هیچ 

هفتم ماه پیش که داشتم برای ترمیم می رفتم ماهیانه بودم 

الانم که فردا باید برم ماهیانه ام 

و بین این دو تا هم ماهیانه بودم 

و مامانم بازم بهم متلک میندازه 

دمتر رفتم گفت جوش نزن هروقت حامله بودی سر سزارین فیبرومت را برمیدارم و 

من با خودم میگم کو سزارین؟ کدوم سزارین؟

سالی یک سانت این فیبروم بزرگ میشه و تهش منو فقط به جهنم می بره 

چرا جهنم؟

اینجاش سانسوره 

فقط اون خنده ی مسخره ی دکتر و اینکه نمیخواد هی بری سونو و اینجا نیا و چیز مهمی نیست و 

چهار تا فیبروم که یکیش بالای پنج سانته 

بالای پنج سانت هم یعنی سایز عمل 

نماز را هم گذاشتم کنار 

چون فکر کنم کمتر از نیمی از سی روز ماه را می تونم نماز بخونم

اونم توش اگر لک بینی باشه یا نباسه 

می دونین نماز را که بذاری کنار نجسی پاکی یه درصدش میره هوا 

البته فقط یه درصدیش 

ولی بازم غنیمته 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. ..

زندگی خود را دوباره بیافرینید

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

به همین راحتی میرن

بی نیازی به توضیحی 

و اگر پیگیر شم بله حتما بهم میگن 

و اگه بپرسم جواب منفی را مودبانه خواهند داد 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ن. ..

انصافا چه رسمیه؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

هیچ لذتی نداره، واقعا نداره

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

خواب!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

درود!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

داستان بعدی پیش از آغاز گفتنش در اینجا به پایان رسید

و من گریانم 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ن. ..

چقدر ناراحتم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..

کیش آرزوی بامزه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ن. ..